Image Hosted by ImageShack.us

  Monday, November 29, 2004 

مدت زیادی بود که میخواستم نقدی بر کتاب " بررسی موسیقی متال" نوشته آقای ادیب وحدانی بنویسم اما هر بار به دلایلی منصرف شدم چون وقت به اندازه کافی در اختیار نداشتم. اخیرا" با خبر شدم که ایشون یعنی آقای ادیب وحدانی پس از انتشار کتاب بررسی موسیقی متال که یکی از ضعیفترین و پر ایرادترین کتابهایی بود که در زمینه موسیقی خونده بودم، در صدد انتشار دو کتاب دیگه در این زمینه به نامهای بررسی موسیقی متال 2 و رموز گیتار جو ساتریانی هستند! اینجا بود که تصمیم گرفتم تا شما دوستداران واقعی موسیقی متال که اکثرتون این کتاب رو مطالعه کردین، از نقطه نظرات این مقاله نویس مشهور! روزنامه همشهری آگاه کنم. این رو هم اضافه کنم که لطفا" اول آف بشین و بعد این پست طولانی رو مطالعه کنید. در اینجا سعی کردم نظرات شخصی خودم رو درباره موسیقی ای که تقریبا" بیشتر از 10 سال از عمرم رو باهاش گذروندم براتون شرح بدم و مصرانه خواهان نظرات ارزنده ء شما هستم...
در بررسی کلی، این کتاب به چندین بخش تقسیم شده که فعلا" کلیات رو مطرح میکنم و
در بخشهای بعدی مفصلا" وارد جزئیات این کتاب خواهم شد. نتیجه ای که بعد از خوندن این کتاب برای من حاصل شد این بود که آقای ادیب وحدانی که از عدم دانش و نزدیکی کافی با این نوع از موسقی و بخصوص در ترجمه های اشعار متالیکا رنج میبره و خودش هم به این نکته کاملا" آگاهه ولی باز هم عقب نشینی نکرده و با وجود اشکالات عمده و اطلاعاتی که تحقیق کافی در موردشون صورت نگرفته، در تمامی فصلهای این کتاب تمامی تلاش خود رو به کار بسته تا به نوعی این ضعف آشکار رو توجیه کنه. ایشون کاملا" به این نکته آگاهه که این کتاب مورد انتقاد شدید طرفدارارن این موسیقی که از اطلاعات کافی در این زمینه برخوردارند قرار خواهد گرفت ولی چون تریبونی در اختیار منتقدین قرار نداره تا نظرات و انتقاداتشون رو مطرح کنند، نقد این کتاب تا به الان امکان پذیر نبوده.. پس کاملا" منطقی ایست که ایشون سعی کنه در لابه لای همین کتاب تا حدودی در برابر منتقدین جبهه بگیره و ضعف آشکار خودشو توجیه کنه. برای مثال در پیش گفتار موءلف صفحهء 17 میگه : امید است که نه شنوندگان موسیقی متال بتوانند آن را نوجیهی برای خودشان بدانند و نه دیگرانی که کم هم نیستند آن را برای دامن زدن به بحثهای رایج خارج از محتوا به کار بگیرند! یا در یکی دیگه از اظهار نظرهای خود برای توجیه نظرات و بررسی بسیار ضعیف و سطحی ایشون از موسیقی متال نوشته اند:
"بررسی موسیقی متال و کلا" همه انواع موسیقی مردمی تا آنجا که صاحب این قلم پی گیری کرده است، دشوار و بسیار شخصی است! " ص 16 ، پاراگراف دوم
من سوالی از آقای وحدانی دارم...حتی اگر این گفته صحت داشته باشه، اظهار نظر و تحقیق شخصی بر اساس چه منطقی میتونه باشه؟ این که با استفاده از اسم متالیکا در یک کتاب نا موزون از لحاظ مطالب، بشه به فروش زیاد دست پیدا کرد و یا با طرفداری افراطی و ساختگی از سبک متال بشه اسمی در بین طرفداران موسیقی متال در ایران پیدا کرد؟ طرفدارانی که تعدادشون روز به روز در حال افزایشه...آقای وحدانی شما که بنا به گفته خودتون مجبور شدید سر و صدای موسیقی متال رو برای آشنایی با اون تحمل کنید ( ص 19) در اون مدت کوتاه چطور تونستید به اون درجه از آشنایی با این نوع موسیقی برسید که کتابی به اسم بررسی موسیقی متال منتشر میکنید؟ حالا بررسی موسیقی متال 2 هم که در راهه !!! قسمت اول کتاب شما به زحمت تمام و توضیح واضحات در مورد گروه معروفی مثل متالیکا، به 100 صفحه هم نرسید و شما مجبور شدید پیاز داغش رو با اضافه کردن 170 صفحه ترجمه های بسیار بسیار ضعیف اشعار، به 270 صفحه برسونید، الان با چه پشتوانه ای میخواید کتاب بررسی موسیقی متال 2 رو منتشر کنید؟ فکر کنم بررسی موسیقی متال 2 این دفعه دیگه در مورد مگادث باشه.. با این وضع شما هر سال یک بررسی جدید از موسیقی متال به علاقه مندان عرضه خواهید کرد! خسته نباشید! غیر از اینه که این کار باید به دست آدمهای اینکاره انجام بشه ؟
ما همین الان گیتاریستهای برجسته ای در کشورمون داریم که بعد از سالها و تجربه زیاد در علم موسیقی و نوازندگی هنوز سر از رموز کارها و اصوات عجیب و غریب جو ساتریانی در نمیارن، اونوقت شما که در روزنامه همشهری مقاله و مصاحبه منتشر میکنید از کجا به " رموز گیتار جو ساتریانی" آشنا هستید؟
در فصل هفتم که ترجمه اشعار متالیکا و چند شعر دیگه از مگادث هست نزدیک به 4 صفحه دلیل و منطق آورده شده تا اون ترجمه های بسیار ضعیف و تحت الفظی که این روزها واقعا" از مد افتاده، توجیه منطقی بشه! از اصراری که ایشون در توجیه این جور موارد داره میشه کاملا" به ناآگاهی و عدم آشنایی مترجم با این نوع موسیقی پی برد که دائما" میگه : ترجمه اشعار موسیقی غیر ممکنه!
من به شما ثابت خواهم کرد که ترجمه اشعار یک موسیقی کاملا" عملی و ممکن و بسیار نزدیک به متن اصلی خواهد بود ولی به شرطی که من مترجم آشنایی کافی با اون نوع از موسیقی که قراره ترجمه فارسی بشه داشته باشم...مسلما" برای کسی که این آشنایی رو به حد کافی نداره، ترجمه اشعار گروههای موسیقی و بخصوص سبک متال کاملا" غیر ممکن خواهد بود. چیزی که در صفحهء 8 کتاب پاراگراف آخر ذکر شده که شونه خالی کردن از زیر کاریه که کننده اش اطلاعات کافی نداره به این قسمت دقت کنید: "شعر و نغمه اساسا" غیر قابل ویرایش است. چون غیر قابل ترجمه است. این نظر من است و ذکر دلایلش بماند برای کتاب بعدی آقای وحدانی" ص 8 ، پاراگراف آخر
این نظرات آقای فرامرز قراباغی در مقدمه این کتاب است! کسی که در ترجمه اشعار به آقای وحدانی کمک کرده :) چون به نظر شما غیر قابل ترجمه است پس باید هر اراجیفی رو به اسم "ترجمه نغمه های متال" به خورد عوام الناس بدین ؟
این کتاب تماما" حول و حوش گروه متالیکا میگرده، نویسنده به جای بررسی موسیقی متال، دائما" در حال بررسی موسیقی گروه متالیکاست. اونم شناخته شده ترین و معروفترین گروه متال که تقریبا" همه باهاش آشنایی دارند... یا به عبارتی، ساده ترین
کار ممکن این بوده که به سراغ گروهی بروند که اسمش حتی در ده کوره های ایران هم
پیچیده...پس این کتاب باید با اسم " بررسی موسیقی متالیکا" منتشر میشد! خواننده در مرحله اول که این کتاب رو میخونه دچار این توهم میشه که انگار همین یک گروه متالیکاست که این همه تاثیر گذار بوده...! اونم با این توجیه غیر منطقی که متالیکا سمبل سبک متاله! نه خیر آقای وحدانی، متالیکا علیرغم اینکه گروه بزرگی هست اما تنها گروه تاثیر گذار و تنها سمبل این سبک محسوب نمیشه! این همون چیریه که سبک متال رو از سبکهای دیگه متمایز میکنه...یعنی هیج گروه متالی در تاریخ پیدا نمیشه که متاثر از گروه دیگه ای نبوده باشه...متالیکا هم که کاملا" مشخصه که تاثیرات موسیقیایی اش رو از کجا گرفته! پس شما میبایست به بررسی موسیقی متال میپرداختید و نه فقط بررسی موسیقی متالیکا و اظهار نظرهای نپخته سیاسی و اجتماعی !
در فصلهای کتاب موضوعی وجود داره به نام " بررسی فرم هنری موسیقی متال" که در در نهایت باز هم تبدیل شده به "بررسی فرم هنری موسیقی متالیکا"...آقای وحدانی! شما فقط گروه متالیکا رو میشناسین یا اینکه سوء استفاده تجاری از اسم متالیکا برای فروش کتابتون در ایران لازم بوده ؟ انگار ناف این گروه رو با تجارت بریدن !!
خب از این قسمت به بعد وارد جزئیات خواهم شد و موارد ضد و نقیض این کتاب رو براتون شرح میدم واقعا" جای تاسفه که هر کسی که از راه میرسه و علیرغم نداشتن زمینه ذهنی و علمی مناسب دست به انتشار کتاب میزنه و کسی هم نیست که بر این نوشته ها نظارتی داشته باشه:
در پیش گفتار مولف ص 15 پاراگراف آخر، آقای وحدانی گفتن که: در خارج از کشور پر طرفداراترین برنامه شبکه تلویزیونی Headbangers Ball ، MTV نام دارد که مختص موسیقی متال است.
** باید از ایشون پرسید منظور شما از خارج از کشور شامل چه کشورهایی میشه؟ چون موسیقی متال در همه کشورها طرفداران زیاد نداره! دوما" شما با استفاده از کدوم منبع معتبری همچین ادعایی میکنید؟ این کانال تلویزیونی مختص به گروه متالیکا نیست که بیننده زیاد داشته باشه...هستند گروههای زیادی از سبکهای سنگین متال که کماکان گمنام باقی مونده اند و کلیپهاشون از این کانال پخش میشه و اصلا" هم معروف نیستند و اگر این کانال واقعا" پر بیننده ترین بود می بایست آلبومهای این گروهها هم به فروش زیاد دست پیدا میکرد که البته هرگز اینطور نبود و نیست. من یادمه زمانی رو که ماهواره های آنالوگ در ایران زیاد استفاده میشد و کانال MTV آسیا که دو برنامه Superrock و Headbangers Ball رو پخش میکرد و حتی یادمه قبل از اینکه این کانال توسط هندیها خریداری بشه، برنامه Headbangers Ball از لیست برنامه های این کانال حذف شد. چطور ممکنه پرطرفدارترین و پربیننده ترین برنامه از لیست برنامه های یک کانال معروف حذف بشه ؟ اصلا" به نظر شما همچین چیزی ممکنه؟ غیر از این نیست که برنامه های عامه پسند تر جایگزین کانالی بشه که کلیپهای گروههای گمنام (و گاهی معروف) از اون پخش میشه! یا میشه به کانال Viva Zwei اشاره کرد که جزء کانالهایی بود که بیشتر زمانش به موسیقی متال اختصاص داده شده بود و واقعا" هم کانال بی نظیری بود اما این کانال هم به تعطیلی کشیده شد. کانال Viva Polska هم که همه میدونن چه افتضاحی شده! غیر از برنامه Hell's Kitchen برنامه ای مخصوص موسیقی متال نداره اونم فقط 2 ساعت و فقط با یکبار تکرار در هفته! از همه اینا نتیجه میگیریم که نه موسیقی متال و نه برنامه های مخصوص اون به هیچ وجه عمومیت ندارند و طرفدارنشون کاملا" محدوده! و کاملا" هم طبیعیه موسیقی متال موسیقی پاپ نیست که پرطرفدارترین باشه.
در ابتدای فصل اول که جنس صدای موسیقی متال باشه از تعریف طنز گونه یکی از مجلات کشور در مورد موسیقی متال صحبت شده ( که نوشته بود: صدای اتصال سیمهای برق فشار قوی به اضافه ضجه کرگدن زخمی و ... مساوی است با موسیقی متال) در حالیکه خود آقای وحدانی متوجه نیست که تعریف خودش از جنس صدای متال خنده دارتر و طنز گونه تره! ایشون نوشته اند: ریتمهایی که توسط گروههای متال اجرا میشوند " بسیار" شبیه به صدای دستگاه های سوراخ کننده آسفالت خیابانهاست (مته های بادی) و در بسیاری از موارد شبیه صدای برخورد شدید قطعات فلزی (مثل تیرآهن) به یکدیگرند!
** همه ما صدای مته های بادی سنگین که قادرند آسفالت خیابونها رو سوراخ کنند و یا صدای برخورد تیرآهن ها که در نیمه های شب از تریلر ها خالی میشند شنیدیم! آیا این اصوات ناهنجار به اندازه یک سر سوزن به صدای ریتمهای گروههای متال شبیهند؟ حداقل منی که برای بار اول یک آلبوم متال رو شندیم (And Justice...) به هیج وجه چنین اشتراک صدایی بین این اصوات ناهنجار و جنس صدای اون آلبوم ندیدم. به نظر میاد آقای وحدانی از شنونده عادی هم یک چیزی پاییتره که با این همه تحقیق در مورد موسیقی متال از این تعاریف خنده دار و اغراق آمیز در کتابش استفاده میکنه..چون ایشون بازهم توجیه کرده اند که برای یک شنونده عادی ریتمهای گروههای متال صدایی شبیه به برخورر تیرآهنها به یکدیگر دارند! اونم به دلیل این که اسم این سبک متال به معنی فلزه پس حتما" باید جنس صداش عین سوراخ کردن آسفالت و یا برخورد قطعات فلزی باشه !!!
ص 23 ، پاراگراف آخر
اگه من فقط یکبار به این نتیجه برسم که جنس صدای سبک متال انقدر ناهنجاره، مطمئنا" این سبک رو کنار میذارم...شما رو نمیدونم!
یک نکته رو هم باید اضافه کنم و این که مثلا" در گروههایی که دارای سبک Industrial هستند (اینداستریال به معنی صنعتی)، ریتمها حالت خاصی دارند. سبک این گروهها همونطور که از اسمش بر میاد به دلیل داشتن ریفهای خشکی که دائما تکرار میشن، حس صنعتی بودن و ماشینی بودن رو به شنونده القاء میکنه ولی به این معنی نیست که جنس صدا هم مثل مته های بادی سوراخ کننده آسفالت باشه...بحث جنس از حس کاملا" جداست. برای مثال، دو آهنگ Links 123 از گروه Rammstein و Just One Fix از گروه Ministry رو در نظر بگیرین. به طرز نواخته شدن ریف اصلی هر دو آهنگ دقت کنین. متوجه خواهید شد که بسیار به هم شبیه اند و همون حالت خشکی و یکنواختی ماشینی رو دارند اما در عین حال آهنگهای فوق العاده ای هم هستند.
در صفحه 26 پاراگراف سوم نوشته شده: نوازندگانی مانند مارتی فریدمن در گروه مگادث اصولا" فقط ساز مینوازند و مهندسان صداهای مورد احتیاج او را میسازند و ضبط میکنند.
** چیزی که آقای وحدانی اصلا" متوجه اش نیست همینه! یعنی کسی که اصلا" تو جریان موسیقی متال و ساختار آهنگ سازیش نباشه، نمیدونه که نوازنده یک ساز، اولین نفریه که صدای مورد علاقه اش رو میسازه و اصولا" صدای ساز هر نوازنده ارتباط مستقیم با سلیقه اون نوازنده و نوع و حال و هوای سبک اون گروه داره..حالا اگه منظور آقای وحدانی از مهندسان، متخصصانی باشند که در کمپانی هایی مثل Rocktron، Boss و یا Line 6 به طراحی صداها و افکتهای حرفه ای مشغولند، اون بحثش جداست ! :)
خب مسلمه که بحث کیفیت صدا و طراحی افکتهای جدید کاملا" وارد بحث مهندسی الکترونیک میشه...جایی که نوازنده اصلا" نمیتونه در اون نقش داشته باشه.
این افکتها و تجهیزات توسط این نوازنده های حرفه ای خریداری میشن اما کسی که حرف اول و آخر رو در مورد جنس صدا و ساختنش میزنه نوازنده و اعضای گروه هستند و نه مهندسان! درست مثل نوازنده برجسته ای مثل جو ساتریانی که جنس صدای گیتارش
کاملا" منحصر بفرده...در ضمن اگر نوازنده ای وجود داشته باشه که خودش قادر به ساختن صدای مورد نیازش نباشه، اولا" اون اصلا" نوازنده نیست و دوم اینکه اون نوازنده به هیچ وجه نمیتونه نوازنده ای مثل "مارتی فریدمن" باشه!
آقای وحدانی همینطور اطلاعات ناقصی در مورد آلبومهای مختلف و زمان انتشارشون در این کتاب ارائه کرده، مثلا در ص 25 نوشته: از نمونه های فراوان استفاده از فلنجر میتوان به آهنگ The Thing That Should Not Be (متالیکا 1985) اشاره کرد. در صورتی که میدونیم متالیکا در سال 1985 هیچ آلبوم رسمی منتشر نکرده و این آهنگی هم که ازش اسم برده شده در آلبوم Master of Puppets قرار داره که محصول سال 1986 هست نه 1985
یا در ص 27 پاراگراف دوم نوشته : .... آلبوم Covenant از گروه Morbid Angel در سال 1990 .... باید خدمت آقای وحدانی عرض کنم که آلبوم Covennat در سال 1993 منتشر شد و این گروه در سال 1990 اصلا" آلبومی به بازار ارائه نکرد!
در ص 28 پاراگراف دوم نوشته شده : در بسیاری اوقات قطعات تزئینی آهنگها در استودیو نواخته و اجرا میشود که البته در کنسرتهای زنده این قسمتها یا حذف میشوند یا نوازنده ای در پشت صحنه در اجرای آن قسمت به کمک گروه می آید ماندد اجراهای زنده آهنگ Fade To Black ؛ متالیکا 1984
** باید بگم آهنگ Fade To Black اصولا" برای دو گیتار تنظیم شده و اگر هم در نسخه استودیویی قسمتهایی هم وجود داشته باشه که نیاز به بیش از 2 گیتاریست باشه این قستمها در اجرای زنده حذف میشن. من تا به الان تو هیج اجرای زنده ای از این آهنگ چنین چیزی مشاهده نکردم. آقای وحدانی اگر به گروه Pantera و آهنگ Cemetry Gates اشاره میکرد باز قابل قبول بود!
ص 43 پاراگراف آخر در مورد تاریخچه ابتدایی گروه متالیکا و تغییر اعضای گروه نوشته شده : هیچ آهنگی نیست که رابطه ای حیاتی و الزامی با تاریخچه و گرایش های متالیکا نداشته باشد. "این آهنگها در تغییرات اعضای گروه نقش داشتند" که در آخر منجر شد به هتفیلد، اولریک (در ضمن تلفظ دانمارکی اولریک، اولریخ هست) کرک همت و جیسون نیوزتد.
** اینم یکی دیگه از اون مواردیه که مشخصه اصلا" تحقیق کافی در موردش صورت نگرفته و همینطور گذری نوشته شده. خدمت آقای وحدانی عرض کنم که هیج ارتباطی بین آهنگها و تغییرات اعضای گروه متالیکا وجود نداره و بحث اخراج دیو ماستین رو هم چون قبلا" درباره اش نوشتم حوصله نوشتنش نیست ولی دعوای بین دیو ماستین و متالیکا به یک موضوع کاملا" شخصی برمیگرده که شرحش رو میتونین از زبون ران مک گاونی بیسیست سابق متالیکا در ویدئوی Behind The Music از گروه مگادث ببینین. و در مورد کلیف برتون هم که دیگه کاملا" مشخصه که چرا جیسن به متالیکا ملحق شد.
ص 50 خط اول، آلبوم دموی متالیکا به نام No Life Till Leather رو آقای وحدانی به جمله کاملا" بی معنیه " زندگی بدون چرم را نمیخواهیم" ترجمه کردن که جای شگفتی داره!
یعنی یک ترجمه لفظ به لفظ که واقعا" هیج مفهومی رو به شنونده یا بیننده القاء نمیکنه! من تعجب میکنم که چطور حال و هوای اون زمان متالیکا به همراه دیو ماستین، در ترجمه اسم این آلبوم در نظر گرفته نشده! در حقیقت اگه بخوایم اسم این آلبوم رو لفط به لفظ ترجمه کنیم میشه همونی که آقای وحدانی انجام دادن! یعنی بیایم لغت Leather رو همون " چرم " ترجمه کنیم در صورتی که با کمی دقت متوجه میشیم که معنی این جمله اینه :
تا شلاق هست زندگی نیست! به نظر شما این ترجمه بیشتر به مفهوم فلسفه متالیکا شباهت داره یا " زندگی بدون چرم را نمیخواهیم" ؟
ص 71 پاراگراف اول نوشته : هیچ کس نمیتواند منکر توانایی های امثال مایکل جکسون شود اما هیج کس هم نمی تواند به هیج وجه تاثیر تبلیغات در فروش آثار این بتهای مضحک قرن بیستم را انکار کند. اما در گونه ای از موسیقی متال که موضوع اصلی این بحث است، تبلیغات از سوی تهیه کنندگان و رسانه های همگانی هیچ گاه آن قدر زیاد نبوده که بتوان تاثیر آن را تعیین کننده دانست.
** آقای وحدانی من اصلا" طرفدار مایکل جکسون نیستم اما اگه نمیتونین توانایی هاش رو انکار کنید چرا بهش بت مضحک قرن بیستم لقب میدید؟ دست از تعصب بی مورد در مورد سبک متال بردارین ! همین آقای مایکل جکسون از دوستان بسیار صمیمی و نزدیک یک گیتاریست شناخته شده بنام Slash هستش که تا به الان در بسیاری از اجراهای زنده و یا کلیپهای مایکل جکسون حضور داشته.. من نمیدونم چرا ما در ایران انقدر کاسه داغتر از آش میشیم ؟ در ضمن هیچ ایرادی نداره که یک گروه موسیقی برای خودش تبلیغ کنه. در قرن جدید بدون تبلیغ هیچ صنعتی رونق نمیگیره. گروههای متال هم خواه نا خواه مجبور به تبلیغ برای فروش بیشتر و بدست اوردن امکانات مالی جهت تولید موسیقی جدیدشون هستند. ولی اکثر تبلیغها رو اعضای گروهها به صورتهای مختلف انجام میدن مثلا" گروههای Paradise Lost و Metallica و Pink Floyd دست به ساخت فیلم میزنند. گروهی مثل Iron Maiden میاد در آستانه جام جهانی فوتبال اسم آلبومش رو میذاره Virtual 11 به معنی یازده مجازی (اشاره به تعداد بازیکنان فوتبال) و تیمی از بهترین بازیکنان فوتبال دنیا و گروه ایرون میدن تشکیل میده که این تیم به همه جای اروپا رفته و مسابقات دوستانه ای با تیمهای صاحبنام انجام میده تا به فروش هر چه بیشتر آلبوم جدید کمک کنه. یا میاد با استفاده از سمبل خودش به نام Eddie یک بازی کامپیوتری به اسم Ed Hunter میسازه .
شما اینو مطمئن بدونین که اگه این گروهها به این نتیجه برسن که این تبلغیات تاثیر آنچنانی در فروش آلبومشون نداره، قطعا" از این کار منصرف خواهند شد پس میبینیم که تبلیغات برای هر صنعتی یک امر ضروری به شمار میاد. این همه هزینه فقط برای معروف شدن گروه خرج میشه تا در آینده باعث پیشرفت کاری گروه بشه.
شرایط فعلی دنیا با 20 سال پیش کاملا" متفاوته...گروههای موسیقی برای بقاء نیاز مبرم به امکانات مالی دارند.
ص 74 پاراگراف آخر نوشته شده: گروههای فراوانی در سبک متال وجود دارند که بی شک جزء بدترین های موسیقی دنیا و طبق معمول معروفترین هایند:بون جووی Bon Jovi
، ماتلی کرو Motly Crue و Skid Row و بسیاری دیگر آن قدر به تبلیغات وابسته اند و طوری در جهت خواست عامه حرکت میکنند که با هیج وسیله ای نمیتوان آنها را گروهی بپا خاسته اندیشمند دانست.
** واقعا" جالبه !! اگه این گروهها جزء بدترین ها هستند پس چطور معروفترینند؟ آیا غیر از این نیست که به هر شکل این گروهها دارای مایه ای قوی از موسیقی هستند و توانایی جذب مخاطبان زیادی رو دارند؟...آقای وحدانی انگار نمیدونن یا فراموش کردن که زمانی که گروه Bon Jovi گروهی با سبک کلاسیک هوی متال بود، یک آدم شیر پاک خورده ای به اسم Bob Rock به عنوان تهیه کننده وارد این گروه شد و سبک گروه رو به گونه ای ترسیم کرد که بتونن به موفقیتهای مالی بیشتری دست پیدا کنند. همین آقای Bob Rock بعد از این پروژه موفقیت آمیز وارد گروه متالیکا شد و به آقای هتفیلد هم نصیحت کرد که اگه میخواد به موفقیت های مالی خوبی دست پیدا کنه، کمی تمپوی آهنگها رو پایین بیاره و خواست عمومی رو با آهنگهایی مثل Unforgiven و Nothing Else Matters بیشتر تامین کنه. این در حالی بود که متالیکا علیرغم موسیقی منحصر بفردش در دهه 80 هنوز نتونسته بود مانند گروههایی مثل Guns N Roses و Bon Jovi همه جور مخاطب و طرفداری پیدا کنه و طرفداران متالیکا همگی از طیف طرفداران متعصب Thrash Metal بودند اما دیدیدم که متالیکا با مدیریت باب راک هم بسیاری از طرفداران متعصب خودش رو حفظ کرد و هم طرفداران جدید و بیشماری پیدا کرد. البته بگذریم که بعضی از طرفدارهای قدیمیش رو هم از دست داد. مثل من!
اینو به این دلیل گفتم که شاید آقای وحدانی متالیکا رو با بان جووی مقایسه میکنه و به همین خاطر به متالیکا میگه بهترین و به بان جووی، بدترین!
ص 78 پاراگراف آخر رو بخونین که در مورد هد بنگ نوشته شده. من اصلا" دوست ندارم وارد بحث هد بنگ و این چیزا بشم فقط میخوام بهتون نشون بدم که این مطالب چقدر سطحی و بچه گونه نوشته شده اند:
در کلوپهای متال فقط باید گردن تکان داد. گردن را با حرکات 360 درجه ضمن رعایت دقیق ریتم موسیقی میچرخانند. ص 78 پائین صفحه
** واقعا" نمیخوام در موردش چیزی بگم چون به جک بیشتر شباهت داره ولی آقای وحدانی شما این زاویه چرخش رو که 360 درجه است رو از کجا اوردین؟
ص 87 پاراگراف آخر در مورد پوچ گرایی و نیهیلیسم صحبت شده که به این جملات ختم میشه : ....در این میان بودند نحله های فکری و کسانی که گروه پینک فلوید شاخص ترینشان است و به نظر نگارنده بازهم از این پوچ انگاری دکانی ساختند و نانی به دست آوردند.
** جالبیه قضیه اینجاست که 2 تا 2 تا کتابهای بی سر و ته چاپ کردن و استفاده از اسم متال و متالیکا برای فروش کتاب از نظر آقای وحدانی دکان سازی به حساب نمیاد. باز هم جالب اینجاست که آقای وحدانی کوچکترین اشاره ای به موسیقی بی نظیر پینک فلوید نمیکنه.اگه گروهی انقدر از نظر دانش موسیقی بالا باشه و بتونه همه جور مخاطبی رو به خودش جذب کنه، آیا این به معنای دکان سازی و نان به دست آوردنه؟
ص 88 پاراگراف آخر در مورد سیاسی کار کردن بعضی از گروههای متال نوشته: .. گه گداری برخی مانند مگادث آهنگهای سیاسی خواندند و ...اما دیگر دوره سیاسی کاری گذشته بود.
** علیرغم اینکه آقای وحدانی تاکید زیادی بر جامعه شناس بودن و سیاست شناس بودنشون دارن، از این نکته مهم غافلند که تا زمانیکه سیاست بر دنیا حکومت میکنه هرگز دوره سیاسی کاری پایانی نداره... شما یک دوره ای رو با دلیل مثال بزنید که دوره سیاسی کاری نداشته ! همین گروه مگادث کماکان سیاسی کاریش رو تا به الان و حتی در آلبوم جدیدشون ادامه داده تا جایی که وقتی از دیو ماستین میپرسن که اگه موزیسین نبودی چه کاره میشدی، ماستین هم جواب میده: رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا !
در ص 89 پاراگراف دوم نوشته : معروفترین و محبوب ترین و شناخته شده ترین آهنگ تاریخ موسیقی متال، هیچ چیز دیگری مهم نیست (Nothing Elses Matters ) نام داشت که از هر سو بنگریم نقطه عطف گروه متالیکا و تبع آن سبک متال محسوب میشود.
** آقای وحدانی شما با چه اطمینان و باز هم با استناد به چه منبع معتبری چنین قاطعانه محبوبترین و شناخته شده ترین و معروفترین آهنگ تاریخ !! موسیقی متال رو معرفی میکنید؟ آیا میدونین محبوب ترین آهنگ متالیکا در کل آلبومهای این گروه که در یک نظر سنجی عمومی از طرفداران در سایت رسمی متالیکا به دست اومد چه آهنگیه؟
Master of Puppets !!
آهنگ Nothing Else Matters حتما انتخاب افراد دیگه ای بوده که تعدادشون در ایران کم نیست !!
ص 89 باز هم در پاراگراف آخر نوشته شده: در میان آهنگهای متالیکا از دو استثناء که بگذریم همه را هتفیلد و اولریک ساخته اند...
** کمبود یک تحقیق حسابی، اینجا خودش رو نشون میده...آقای وحدانی در ص91 در ضدیت با این اظهار نظر میگه اهنگ Enter Sandman بر اساس یک ریف از کرک همت ساخته شد. پس چی شد؟ شما که گفتی همه آهنگها رو هتفیلد و اولریک ساخته اند که؟ در ضمن به چند نمونه دیگه از آهنگهای متالیکا که بقیه اعضاء هم در ساخت اونها نقش داشتند، مینویسم:
The Fourhorsemen : Hetfield/Ulrich/Burton/Mustaine
Jump In Th Fire: Hetfiled /Ulrich /Mustaine
Master of Puppets: Hetfiled/Ulrich/Hammett/Burton
Orion: Hetfield/Ulrich/Hammett/Burton
Blackened: Hetfield/Ulrich/Newsted
To Live Is To Die: Hetfield/Ulrich/Hammett/Burton
فکر کنم کافی باشه.

ص 95 نوشته شده : تغییر پست مدرنیستی متالیکا، از سوی دیگر گروههای همین سبک هم مورد تقلید قرار گرفت. گروه مگادث در آلبوم بعدی خود Cryptic Writtings مانند متالیکا آهنگهایی داشت که فاقد سولوی گیتار بودند.

** اگه بخوایم به قول آقای وحدانی این تغییر پست مدرنیستی متالیکا رو بپذیریم، باید به این نکته توجه کنیم که به هر شکل این تغییر از Black Album آغاز شد. و اگه آلبومهای هر دو گروه مگادت و متالیکا رو بررسی کنیم می بینیم که این تغییر کذایی در آلبومهای منتشر شده مگادث در سالهای 90 ، 92 و 94 " به هیچ وجه " روی نداده و اصولا" با توجه به شخصیت مغروری که دیو ماستین داره این مسئله که او بخواد به نوعی دنباله رو گروه سابقش باشه کاملا" مردوده! به هر صورت مگادث تنها گروهیه که می تونه با متالیکا رقابت موسیقیایی داشته باشه.میشه گفت آلبوم Cryptic Writtings از لحاظ موسیقیایی
کاملا" خشن تر از آلبومهایی مثل Load و Reload هست! این چیزیه که با یکبار گوش دادن این آلبومها هر کسی متوجه اش خواهد شد. شما میتونین آهنگهایی از آلبوم Cryptic Writtings مثل Trust ، The Disintegrators ، Vortexو Fight For Freedom رو گوش بدین و ساختار ریفها و سولوی های گیتار رو با آهنگهای Load و Reload مقایسه کنید. اگر هم این فاکتورها در همه آهنگهای آلبوم 97 مگادث رعایت نشده باشه ولی بهر صورت از فاکتورهای قدیمی مگادث بی بهره نمونده!

ص 96 : در سال 1988 گروه هوی متال رهبر صحنه موسیقی Thrash بی هیج پرسشی متالیکاست. متالیکا که سبک متال را با آلبوم 1986 خود Master of Puppets به عصر جدید خود وارد کرده اند. اکنون با اثر سال 1988 خود (And Justice For All) ، قدرتمندترین، پیچیده ترین و جاه طلبانه ترین کار در این نوع هنری را ارائه کردند.

** قبل از اینکه در مورد مطالب اظهار نظر کنم اول به جمله بندی آقای وحدانی توجه کنید!
ایشون میگن گروه هوی متال، بعد این گروه هوی متال میاد رهبر صحنه موسیقی Thrash Metal میشه. گویا ایشون نمیدونن که Heavy Metal و Thrash Metal دو سبک کاملا" متفاوت با هم هستند و هیچ گروه هوی متالی وجود نداشته که آلبوم Thrash Metal ارائه بده اگه همچین کاری میکرد سبکش دیگه هوی متال باقی نمی موند.
من با اطمینان میگم که متالیکا از همون آلبوم اول خودش Kill Em All ،سبک جدید Thrash Metal رو به دنیا عرضه کرد. کافیه این آلبوم رو با آلبوم ابتدایی یک گروه ThrashMetal بزرگ دیگه به اسم Slayer در سال 1983 مقایسه کنید و برتری آشکار این آلبوم بر آلبومهای گروههای دیگه هم سبک متالیکا رو ببینید. اصولا" هیچ آلبومی در سال 1983 وجود نداره که بتونه با این آلبوم رقابت کنه. پس آلبوم Master of Puppets نشون دهندهء رشد و پویایی همون سبکه و And Justice For All هم ادامه تکنیکال تر آلبوم Master of Puppets ...!
و در مورد اظهار نظر آقای وحدانی در مورد پیچیده ترین و جاه طلبانه ترین آلبوم Thrash باید بگم که با اینکه آلبوم And Justice از آلبومهای بسیار قدرتمند در این زمینه هست، اما من آلبوم Rust In Peace از مگادث رو جاه طلبانه ترین و سنگین ترین آلبوم موسیقی Thrash Metal میدونم. قضاوتش با خود شما ! وقتی آقای وحدانی مثل تمامی اظهار نظرهاشون همه چیز رو بر اساس سلایق شخصی خودشون میسنجند، منم حق دارم نظر خودم رو بگم. کما اینکه اگر آلبوم Rust In Peace رو از لحاظ موسیقیایی تجزیه و تحلیل کنیم نتیجه اش چیزی غیر از این که گفتم نخواهد بود.
در اینجا میخوام به بررسی بعضی از اشعار ترجمه شده توسط آقای وحدانی برسم!
ص 120 ترجمه شعر Fade To Black
آقای وحدانی این قسمت شعر رو به این شکل ترجمه کرده اند:
I have lost the will to live
دیگر میلی به زندگی ندارم
Simply nothing more to give
خیلی ساده، زندگی هیچ چیز دیگری برای دادن ندارد

اگه کمی به اشعار گروههای متال دقت کنید متوجه میشین که در اکثر این اشعار، هر 2 خط شعر بصورت جفت هستند به این معنی که قسمت اول یک موضوع رو بیان میکنه و قسمت دوم، قسمت اول رو کامل میکنه دقیقا" مثل شعر آهنگ Fade To Black
حالا آقای وحدانی اومدن قسمت اول و دوم رو کاملا" مجزا در نظر گرفتن..در برخی موارد اینکارو نکردن چون معنی جملات بصورت مستقل هم میتونند در نظر گرفته بشن.ولی در این قسمت ایشون اصلا" این موضوع رو در نظر نگرفته که این نشون دهنده عدم آشنایی و تجریه کافی در ترجمه کردن این اشعاره. من نمیدونم ایشون این کلمه "زندگی" رو از کجا پیدا کردن و گذاشتن تو این ترجمه ! اگه بخوایم با رعایت موضوعی که گفتم ترجمه کنیم به این صورت میشه :
امیدم به زندگی از میان رفته
و چیز دیگری برای دادن (ازدست دادن) ندارم
حالا شما بگردید پرتقال فروش رو پیدا کنید!

ص 238 ، ترجمه شعر High Speed Dirt از مگادث.
آقای وحدانی در پاورقی همین صفحه اوردن که به ادعای دیو ماستین این آهنگ درباره دفعات مکرری است که او قصد داشته خودش رو بکشد (با سقوط آزاد)
** خلاف این گفته رو از زبون خود ماستین به انگلیسی میارم :
Those of you who are friends of the band know that we like to jump out of motherfucking airplanes. This is a song about skydiving. This is called 'High Speed Dirt'." Mustaine, in concert, 1992
"This is a song about skydiving, obviously, and it's a quaint little colloquy about your parachute not opening and what happens to you... you hit the dirt at very high speeds and you die." Mustaine
در ضمن دیو ماستین هرگز قصد خودکشی رو به این صورتی که آقای وحدانی گفتن نداشته و تجربه خودکشی اش هم یکباردر سال 1993 با خوردن قرصهای مخدر بوده که آهنگ A Tout Le Monde به همین دلیل ساخته شد.
آقای وحدانی لطفا" این منابع درخشانتون رو به ما هم معرفی کنید!

ص 245، ترجمه آهنگ Victory از مگادث :
GOOD MORNING/BLACK FRIDAY will I WAKE UP DEAD
صبح به خیر جمعه سیاه، آیا مرده را بیدار میکنم؟
آقای وحدانی در ترجمه این شعر به دلیل اینکه در متن انگلیسی دچار اشتباه شدند و دقت کافی در این زمینه به خرج ندادن باعث این شده که Good Mourning رو Good Morning در متن انگلیسی تایپ کنند و به همین ترتیب معلومه که چه بلایی سر ترجمه شعر میاد...Good Mourning/Black Friday
که اینجا Mourning به معنیه عزاداریه نه Morning به معنی صبح !
در ادامه ترجمه همین شعر خط آخر رو به این صورت ترجمه کردن :
LUCRETIA said ...hahaha
لوشریتا گفت : هاهاها
** توضیح اوردن که نتونستن تو هیچ دیکشنری معنی این کلمه Lucretia رو پیدا کنند.
اگه به دیکشنری آریانپور نسخه مترجمین مراجعه کنین، Lucretia رو اسم تانیث خاص تعریف کرده که در حقیقت اسم همون شبحیه که در اطاق زیر شیروونی ماستین زندگی میکرده و از صداش هم در آهنگ معلومه که صدای یک پیرزنه!
در ضمن تلفط این اسم به هیچ وجه "لوشریتا" نیست بلکه "لاکرشیا" هسش!
و در آخر همین صفحه و در پاورقی در توضیح دلیل ساخته شدن آهنگ Hangar 18 گفتن که: آهنگی است درباره افتضاح به بار آمده در یکی از مراکز تحقیق نظامی آمریکا که در آن انسانها به جای حیوانات برای بررسی میزان تاثیر تسلیحات مورد آزمایش قرار میگرفتند!
** اولا" که من بازهم از آقای وحدانی میخوام منابع درخشانشون در نوشتن این کتاب رو به ما معرفی کنند!
دوما" من در پست قبلی این بلاگ مفصلا" در مورد آهنگهای آلبوم Rust In Peace و دلایل ساخته شدن آهنگهاش و بخصوص آهنگ Hangar 18 توضیح نوشته ام ! میتونین به اون مراجعه کنین و کاملش رو اونجا بخونید اما به اختصار اینجا یک توضیح کوچیک میدم:
این قسمت رو مستقیما" از زبون Nick Menza درامر گروه که ایده اصلی آهنگ متعلق به اونه براتون مینویسم:
Hangar 18 is a military installation that holds UFO artifacts and alien creatures as far as we know." Menza, 1991
It was an idea that Nick came up with... The idea's based on a place in the four corner state region of the United States... it's a place where the military intelligence is housing alien aircraft and alien life-forms.
Mustaine 1990
نیک منزا میگه Hangar18 نام یک مرکز نظامیه که از بشقاب پرنده ها و گونه های حیات موجودات فضایی مراقبت و نگهداری میکنه حالا این جریان چه ربطی به افتضاح به بار اومده از قول آقای وحدانی و آزمایش تسلیحات بر روی انسانها داره من که نفهمیدم! بهتره از خود آقای وحدانی سوال کنید!


 

 


Image Hosted by ImageShack.us



Contact Me

MY FRIENDS
The Monophobic
Explode Band  

BLOG ARCHIVE

March 04
April 04
May 04
June 04
July 04
August 04
September 04
October 04
November 04
December 04
January 05
February 05
March 05
April 05
May 05
June 05
July 05
August 05
September 05
October 05
November 05
December 05
January 06
February 06


This page is powered by Blogger. Isn't yours?